وودی از او التماس می کند که آن را پس دهد و وقتی او قبول نمی کند، پدرش را روی زمین کشتی می گیرد.
با این حال، او احساس میکند که نمیتواند دستش را به شلوار پدرش ببرد، و اجازه میدهد پاپ بالا بیاید پاپ قول می دهد اگر خانم اسکوگلند با وام موافقت کند ظرف نقره را پس خواهد داد.
خانم اسکوگلند برمی گردد. او پیشنهاد می کند که یک چک بنویسد.
وودی خانم اسکوگلند و هیوردیس را منحرف می کند تا به پاپ زمان بدهد تا ظرف را برگرداند.
وقتی آنها می روند، وودی از پاپ می پرسد که آیا ظرف را پس داده است، و پاپ می گوید که او این ظرف را پس داده است. روز بعد چک را نقد می کنند.
یک هفته بعد، سرقت کشف می شود پاپ ظروف برنز را پس نداد و وودی از حوزه علمیه اخراج می شود.
وودی با پاپ روبرو می شود که ادعا می کند به نفع وودی عمل کرده است تا او را از “همه آن منافقان” دور کند.
در زمان حال، وودی منعکس می کند که دزدی نیز بخشی از “جنگ” پاپ علیه مادر وودی بوده است.
وودی ماجراهای ظروف نقره خود در آفریقا را با جزئیات بیشتری به یاد می آورد و باز هم به تماشای دیدار گوساله گاومیش می نشیند.
او دوباره فکر می کند که اگر اندوهش به زودی تمام نشود، باید برای دویدن برود، و این بار دیگر او را وادار می کند تا مکاشفه خود را به عنوان یک ریکشا رانده به یاد آورد هدف تعیین شده برای این زمین این بود که باید پر از خیر شود از آن اشباع شده است.
سرانجام، وودی با جزئیات تلاش های پدرش برای برداشتن IV خود را در بستر مرگ به یاد می آورد.
وودی بلاخره با شرایط بدی که داشت توانست قیمت ظروف مسی را به دست آورده و نسبت به خرید آن اقدام کند.
وودی به یاد می آورد که چگونه به تخت پاپ رفت و او را نگه داشت تا او را از تعجیل در مرگش باز دارد و چگونه وقتی پدرش فوت کرد.
- منابع:
- تبلیغات: